آنطور که از گفته های عبدالکریم سروش بر میاید عده ای از دوستانش در قبال طرفداریش از کروبی، گفته اند که نباید در انتخابات شرکت کرد. او در برابر درماندگی دوستانش که پس چه باید کرد، خود پاسخ داد: ″لابد باید انقلاب کرد، کارهای براندازی کرد . . . در اینجا من به آنها قصه چاه کنی را گفتم که چاهی کنده بود و نمیدانست خاک آنرا کجا بریزد. دخو به او گفت یک چاه دیگربکن، این خاکها را در آن بریز. بقیه داستان معلوم است. این آدم تا آخر عمرش چاه میکند. خاک اولی را میریخت در دومی، دومی را در سومی . . . گفتم ما یک انقلاب کردیم، یک عالم خاک از چاه جامعه آوردیم بیرون، حالا مانده ایم که این خاکها را کجا بریزیم. شما میگوئید یک چاه دیگر بکنید، ولی بازهمان سؤال مطرح میشود. خاک چاه دوم را کجا بریزیم؟ ما نمیتوانیم عمری را به چاه کنی سپری بکنیم.″
وی همچنین در مورد میرحسین موسوی گفت: ″من در سخنانش نکته تازه ای نمیبینم. در عملکردش هم کار دلچسبی مشاهده نمیکنم. گمان میکنم با افکار پیشین وداع نکرده است و علیرغم اینکه گاهی در سخنرانیها، اشارات تازه ای دارد، اما ریشه ها، همان ریشه های پیشین است.″ سروش در ادامه مثل بقیه از درگاه رانده شدگان ِ سربه اسلام از ″عدالت پروری″ و ″کمی بهتر شود″ و ″دموکراسی″ چاشنی حرفهایش کرد و مهمتر ازهمه! ایشان امیدوار است که برای جمهوری اسلامی قانون اساسی اى بنویسند که به قول خودش : ″متفاوت با قانون اساسی جهانیان باشد و به یک معنا، عدالت را به جهانیان بشناسانیم.″
راجع به همین نکته آخری که جناب ″فیلسوف سورپرایز اسلامی″ در مخیله دارند، باید گفت؛ جان هفت جدتان دست از سر جهانیان بردارید! بس کنید! یک ″کشف الآیات″ اسلامی قبلاً نوشتید زندگی میلیونها انسان را سی سال آزگار با ″عدالت″ آن تباه کردید و جهانیان را با ″عدالت محوری″ تان انگشت به دهان گذاشتید. از رو نرفتید؟! تازه قصد دارید یکی دیگر بنویسید؟ این دفعه میخواهید جهانیان را با کدام ″قانون عدالت اسلامی″ سورپرایز کنید؟! بنشینید کنار اینقدر حرف مفت نزنید. شماها دسته جمعى دستهایتان تا آرنج به خون جوانان مردم آغشته است. ایشان برای انداختن همین ″یاسای اسلامی″ به خلایق شب و روز یک تنه در تلویزیون امام امت بحث و فحصهای ″حکیمانه″ راه می انداخت. البته آنموقع تازه داشت مقدمات ″فیلسوفگری″ خودش را فراهم میکرد.
ملاحظه میکنید که در تفکر سروش ″انقلاب″ مثل کندن چاه است. آن شور آزادیخواهی و برابری طلبی که در میان مردم و فرزندانشان در دانشگاهها سر برآورد٬ در حیطه تفکر این ″فیلسوف اسلامی″ از ″چاه انقلاب″ بیرون آمد و میبایست در چاه دیگری دفن میشد. روی این حساب بود که چاه ″انقلاب فرهنگی اسلامی″ را کندند و این آقا خودش از سردسته های چاه کنان بود. آزادی و آزادیخواهی را در آن دفن کردند. از این لحاظ سروش پُر بی راه نمیگوید. تا ازشان ساخته بود سر راه انقلاب بنام ″انقلاب″ پشت سرهم چاه کندند. فهمش از انقلاب به عینه ″دخویی″ بود و هنوز هم همان است. معروف است که دخو آدم احمقی بود منتها مثل اینها احمق و قسی القلب نبود. ظاهراً ایشان حماقت بیرحمانه را فعلاً ″کنار گذاشته″ و شغل ″جنگولک بازی″ را برای خودش نگهداشته. معمولاً منادیان اسلامی دست به قدرت همه این خصوصیات را با هم دارند. میخواهد یک ″قانون اساسی″ بنویسد که دنیا از فرط ″محاسنش″ حیران بماند!
برای ″دفاع از اسلام″ حاضر شد پیغمبرش را تا درجه جهالت محض″ارتقاء″ بدهد و اقرار کند که محمد تا آن درجه جاهل بود که جلوی کار دهقان عرب را جهت بارور کردن نخل های خرما گرفته بود و باعث افت شدید محصولی شد که در آن زمان از منابع اصلی قوت مردم آنجا بود. او همچنین مدعی شد که مزخرفات و جهالت مواج قرآن به سبب همان جهالت محمد است. برای اثبات ادعایش ببینیم او چه مضمونی را ارائه میکند: ″محمد مثل یک شیپور بد صدا بود که خدا در آن باد ( وحی) می دمید و در نتیجه پیام الهی بصورت معوج از دهان او بیرون میامد و بدین لحاظ است که آیات قرآن تا این حد مشحون از قساوتهای جاهلانه عصر عتیق است و گرنه خود ″وحی″ اصیل بود و محتوای خیلی خوبی داشت.″ جفنگیات را ملاحظه میکنید؟ میخواهد معضل آیات غیر قابل دفاع قرآن را با راه حل های ″سوپر دخویی اسلامی″ برطرف کند! صد رحمت به دخو که فقط یک احمق بی آزار بود و با راه حلهایش برای رفع معضلات، تنها مردم را میخنداند. ایشان به هرچه شعور که روی کره زمین هست دهن کجی میکند. حقيقت اينست که سروش و میرحسین موسوی و کروبى و ديگران زمان خودش در يک جبهه شمشير ميزدند و روزى بايد دسته جمعى پاسخگو باشند. حالا کروبی از نظر او کمی از راه حلهای دخویی فاصله گرفته و قرار است برای افکار ″جدید″ ایشان در آن مملکت ″اندکی″ بیشتر جا باز کند بلکه بروند ″قانون″ بنویسند مردم ″خوشبخت تر″ شوند! مخصوصاً حالا که ″دموکراسی″ هم یاد گرفتند!
میگویند جایی در آمریکا ″ تدریس″ میکند. لابد آمریکا کمبود دخو دارد و او در صدد است تعداد بیشتری پرورش بدهد! به نظر نمیرسد این ″ فیلسوفان″ وازده اسلامی دیگر جایی در آینده آن مملکت داشته باشند. تا جمهوری اسلامی به نحوی سرپاست امثال سروش هم در لابلای لجنهایش جایی برای غلت زدن پیدا میکنند. منظورش از رای دادن به کروبی همین هست و بس. بدون وجود جمهوری اسلامی دیگر حتی برای شغل اصیلشان، ″امن یجیب″ خواندن سرقبر درگذشتگان هم کار پیدا نمیکنند. *